loading...

دلنوشته

جایی برای نوشتن نانوشته هایم

بازدید : 259
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 22:36

دیروز کلاس جالبی داشتم انگار مخاطب تمام حرفهای استاد من بودم احساس کسی رو داشتم که دارن بهش فحش میدن البته کاملا به جا چون واقعا به شنیدن اون فحش‌ها نیاز داشتم، بهم گفتن که شجاع نیستم راستم میگفتن من شجاع نیستم چون هنوز یاد نگرفتم عیب و ایراد‌های خودمو قبول کنم بهم گفتن کمال گرای بدبخت،آره اینم راست میگفتن چون یادم رفته من نمیتونم همیشه عالی باشم و از دیگران انتظار عالی بودن داشته باشم من نمیتونم از دنیا همیشه انتظار ساز موافق داشته باشم یادم رفته من پر از عیب و ایرادم و بد تر از همه یادم رفته که قرار نیست همشونو درست کنم...

یکی از دلایلی که باعث نوشتنم میشه رسیدن به پیام سروش معبد دلفیه "خودت را بشناس" چون خودمو بین نوشته‌هام بخش میکنم اگه جایی خودمو اشتباه نوشتم پاکش میکنم و از نو مینویسم اونوقت بارها و بارها میخونمش بعد وایمیستم از دور نگاهش میکنم گاهی بهش چشمک میزنم و ازش رد میشم گاهی با لجاجت تمام میخوام رو دیوار کج صافش کنم و وای از روزی که نفهمم و خودش کج باشه نه دیوار...

کلمات فقط قاب هستن و این خود درون قابه که ارزشمنده نه قاب خالی منم هدفم قاب خالی ساختن نیست پس لطفا منو از پشت تمام قابهام بخونید چه زشت و چه زیبا...

آیا میتوان تأمین امنیت زن را به مرد خانواده سپرد؟( پنجشنبه ها با پريسا - 83 )(بهداشت - 247)
بازدید : 316
پنجشنبه 7 آبان 1399 زمان : 19:40

رفیق جان بهم پیام داده که شما خیلی بیجا کردی دست رد به سینه‌ی فلان پسر زدی که چرا بدون فکر رفتار میکنی چرا که این یارو آینده‌ی خیلی خوبی در انتظارشه واقعا زرر مفت میزنه با کمال احترام ایشون فقط ۱بچه دانشجوعه مثل اون نصف پسرای کلاس که با خاک یکسان شدن و قابلیت تکیه کردن نداره منم حوصله‌ی بچه دماغو ندارم هزار بار گفتم بازم میگم که تنهایی رو به بودن با فرد نا مناسب ترجیح میدم، اصلا به چه جرعتی همچین فکرایی به سرش زده واقعا باید کور بوده باشه که تفاوت به این فاحشی رو نبینه و پاشو از گلیمش فرا تر بزاره 🤬

اصلا عصبانی ام😭😭

متن آهنگ ترس از محمد نجفی
برچسب ها
بازدید : 253
پنجشنبه 7 آبان 1399 زمان : 19:40

فکر کنم افسردگی پاییزی مثل چی داره میاد سمتم همش خوابم وعملا هیچ کار مفیدی انجام نمیدم بجز کلاسایی که نیمه حواس پرت ادامشون میدم، اوضاع اصلا خوب نیست پارسال این موقع غرق در دلبریا و خوش گذرونیا و خنده‌های سر کلاس و خوابگاه بودم اصلا نفهمیدم چیشد پاییز کی اومد و زمستون کی رفت انگار که به یکباره از وسط یه مهمونی خیلی شاد پرتت کنن وسط مجلس ترحیم یا حتی کمی‌بد تر، درست از وقتی کرونا اومد من شدم دلنوشته نویس بلاگفا تا شاید کمی‌با نوشتن حرفایی که 1عمره تو سینم خاکشون کردم آروم تر بشم که گاهی بیام و بنویسم من اونقدرا هم که دیگران فکر میکنن قوی نیستم، اما من پشت دیوار تمام نا امیدی‌هام کلمه‌ی امید رو حک کردم و این فرق من با 1آدم افسردس، من با تمام وجود امیدوارم،حتی توی عمیق ترین نا امیدیام حتی قالب وبلاگمو به امید تابیدن دوباره نور خورشید انتخاب کردم و میدونم که سر میزنه دوباره ،من به این امیدواری خودم معتادم، میدونم که نباید خیلی درگیر آینده باشم میدونم که اوضاع میتونست بد تر از اینم باشه، همین که تا این موقع از سال هنوز روستام خودش 1معجزست اینکه میشه تمام چیزای کهنه وساده رو اینجا پیدا کرد مثل دامن عروسی مامان و خرسی کوچولوی بچگیام وای که من چقدر عاشق این چیزای کهنم، گاهی فکر میکنم در زمان اشتباهی به دنیا اومدم من بوی زیر زمین نمور میدم بوی هیزم، یا بهتر از همه اینکه مجبور نیستم اهالی رنگارنگ این روستارو ببینم و برخلاف عقایدم رفتار کنم خودش 1دنیا ارزش داره نمیدونم این مردم نادان کی میخوان یاد بگیرن که فرزندانشون بازیچه‌ی اونا نیستن ، اصلا خداروشکر که خانواده‌ی من اینطوری نیستن چون اصلا نمیتونستم تحمل کنم، وای که چقدر چرت و پرت نوشتم آخیش...

متن آهنگ ترس از محمد نجفی
بازدید : 359
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 17:40

حوصله‌ی هیچی و هیچکس رو ندارم دلم فقط 1پاکت سیگار میخواد کاش داشتم...

مامان بزرگم همیشه بهمن میکشید منم میرفتم براش میخریدم تو خانواده مون فقط اون اهل دود و دم بود یادمه گاهی هم که زندگی براش سخت میشد به پیپش پناه میبرد، عین بچه‌ها دست و پاشو گم میکرد و کلی قربون صدقه مون میرفت تا بریم براش سیگار بخریم ما بچه بودیم نمیدونستیم چرا نمیفهمیدیمش اما الان دیگه نه، الان میفهمم، حتی وقتی 13 سالم بود و قربون صدقه‌ی پسر خالم میرفتم تا برام سیگار بخره نمیفهمیدم، میکشیدم اما نمیفهمیدم، الان میفهمم الان بزرگ شدم ببین خیلی چیزا یاد گرفتم خنده و گریه به جای هم بلد نبودم یاد گرفتم 2رو بودن بلد نبودم یاد گرفتم بلد نبودم روی پای احساسم بایستم ببین چه قشنگ یاد گرفتم، دروغه که میگن لازم نیست همه چیزو تجربه کنی تا بفهمی‌باید تجربه کنی اما این تجربه همیشه هم تهش فهمیدن نیست گاهی میشه آش خورده و دهن نسوخته درست جایی که دوست داری بسوزی هه انگار دیگه زدم تو جاده خاکی...

خورشید سرخ و ملایم زمستون...
بازدید : 249
سه شنبه 5 آبان 1399 زمان : 17:43

این حوالی هوا خوبه پرتو نور گرم خورشید پاییزی که از پنجره ای با شیشه‌های سبز روی گلهای قالی میوفته عقل از سر آدم میبره میشه 1دل سیر تو باغ‌های پر از گل نفس کشید و دیونگی کرد...

چقدر خوبه که فقط من راه اون باغو بلدم چقدر خوبه که فقط و فقط برای منه اما حیف عمرش کوتاهه...

اما اونطرف پنجره قصه‌ی دیگه‌‌‌ای در جریانه،درخت گردو امروز آخرین برگاشو ریخت، دلم گرفت انگار داشت میمرد صدای زجه‌ی برگاش بلند شد وقتی رسیدم بالا سرش...

دلم میخواد گریه کنم خیلی زیاد حتی بی دلیل، یا برای درخت یا نمیدونم برای چیزی که نمیدونم چیه اما قلبمو پر از اندوه کرده و گلومو پر از بغض...

یا امام زمان (عج)
بازدید : 251
دوشنبه 4 آبان 1399 زمان : 16:37

خب امروز خیلی کارا کردم بافتنی بافتم وآهنگ گوش کردم و دل شکستم...

من از آهنگ با کلام گوش دادن خیلی خوشم نمیاد چون منو یاد هیچکس نمیندازه وقتی میگه عشق سر درگم میشم، دقیقا نمیدونم از چه احساسی حرف میزنه یا باید به چه کسی نسبتش بدم، یکی مثل روباه اهلی نشده‌ی شازده کوچولو...

نمیدونم چرا با وجود این همه آدم دور و برم هیچکس نیست، یعنی اونی که میخوام نیست...

و من حاضر نیستم تنهایی مو ارزون بفروشم من خیلی زیاده خواه و گرون فروشم طوری که شاید تا ابد تنها بمونم...

از دل شکستن بیزارم اما این کارو انجام میدم حتی میشه گفت زیاد چون هیچکدوم اونی نیستن که باید باشه، این آخریه حداقل بچه‌ی مودب وصاف وصادقی بود اما بازم اونی که باید نبود...

حتما بیچاره خیلی وقت بود بهم فکر میکرد شایدم مخاطب آهنگاش بودم کسی چه میدونه؟!ولی نمیتونست مخاطب آهنگای من باشه، مخاطب دلخواه من شاید هیچوقت نباشه و نیاد و من همچنان آهنگ بی کلام گوش بدم...

اونم وقتی خوابم گرفته
بازدید : 545
يکشنبه 3 آبان 1399 زمان : 17:37

بعد از رفتن مهمونا انگار از در و دیوار خونه غم میباره من خیلی زود به دیگران وابسته میشم و این فقط باعث شکستنم میشه چون تو دنیایی که اروم و قرار نداره میخوام چیزایی که دوستشون دارمو بغل بگیرم وازشون انتظار موندن داشته باشم یادم میره که اینجا محل گذره و هیچ چیز اینجا اروم و قرار نداره،من از این قاعده بیزارم...

نگاهی به لیست مس کرمان تا امروز
بازدید : 213
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 5:38

خوب که فکر میکنم میبینم راست میگن هر چیزی تو 1زمانی برات جذابه و خواستنی که شاید اگه امروز خواستی و نبود فردا اگرم باشه دیگه نخوایش دیروز‌ها خیلی چیزا رو میخواستم براشم دویدم،حرص خوردم، شایدم جنگیدم، وقتی نشد اشک ریختم غصه خوردم اما 1روزی 1جایی وقتی بهش رسیدم دیگه مثل قبل خواستنی نبود پس پسش زدم، میخوام به خودم بفهمونم که خیلی از چیزایی که امروزم میخوامشون و نیستن نباید خودمو براشون خسته کنم، همین امروز از چشمم بندازمشون تا به فردا‌ها نکشه‌...

البته فکر میکنم به این درک رسیدم که خودمو خیلی واسه چیزای بی ارزش خسته نکنم حتی دیگه واسه چیزای با ارزشم نمیجنگم چه برسه به بی ارزش که اینم خوب نیست...

آهای چیزایی که الان اگه باشید حال دلمو خوب میکنید ولی نیستید اگه الان نمیخواید بیاید دیگه نیاید من کم حوصله شدم دیگه نمیخوام منتظرتون باشم حال دلم فردا باهاتون دیگه خوب نمیشه...

با صدور پیامی؛ سردار پاکپور درگذشت فرمانده پیشمرگ کرد مسلمان را تسلیت گفت
بازدید : 185
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 5:38

خستم حتی از دلنوشته‌های تکراریم از خودم از زندگیم از این وضعیت ازهمه‌ی خبرای بد که چند وقته گوشمو پر کردن پر از مرگ از دلخوشیای کوچیکم که دیگه ندارمشون کاش دنیا از همین امروز تصمیم میگرفت جای بهتری برای زندگی کردن بشه کاش میومد همون کسی که تمام زمین پذیرای اومدنشه تا زمین نا مهربون و آدمای نا مهربون ترشو دوباره به مهربونی و خنده عادت بده یعنی میشه دوباره دنیا پر از صفا و صمیمیت پر از بوی نارنج خبرای خوب بشه یعنی میشه؟؟!

با صدور پیامی؛ سردار پاکپور درگذشت فرمانده پیشمرگ کرد مسلمان را تسلیت گفت
بازدید : 444
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 5:36

این روزها داغدارم و داغ عزیز از دست رفتمو به دل میکشم تو سرم پر از خاطرست و جای خالی...

چقدر از این جا‌های خالی همیشه میترسیدم و چقدر الان بیشتر میترسم چقدر بیشتر شدن، دنیای من مبتلا به سکوته مبتلا به سیاه و سفید بودن انگار منم یک جای خالی زنده هستم،نیستم ولی هستم...

غمی‌که از مدتها پیش رو دلم چنبره زده بود بزرگتر شده دیگه داره دلمو میزنه البته اگه هنوز دلی باقی مونده باشه و بلعیده نشده باشه...

بگذریم از دنیای من کمی‌آنطرف تر از دنیای من زندگی هنوز زیباست هنوز هم آدمها عاشق میشوند و گنجشک‌ها آواز میخوانند سکوت را میشکنند،اصلا بگذریم از من آنطرف هنوز آبادیست زندگی هنوز زیباست...

نمی شود که نمی شود... :(

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی